پيام دوستان
عارفانه هاي يک دوست
03/12/24
+
سلام خدمت دوستان عزيز
خدمات طلايي زير از حالا به بعد رايگان (هزينه صفر) است و ميتوانيد از طريق بخش خدمات طلايي در صفحه مديريت آنها را فعال نماييد:
- مشاهده کاربران آنلاين
- تهيه نسخه پشتيبان از يادداشتهاي وبلاگ
- تهيه نسخه پشتيبان از پيام رسان
ضمنا مشکل نمايش تاريخها در وبلاگها و پيام رسان نيز اصلاح شد و نمايش تبليغات از پيام رسان و بخش نظرات وبلاگها حذف شد.
* راوندي *
03/12/15
+
786
*سلام بر عزيزان پارسي
تو اين دنياي مجازي اگه يه جا باشه
که توش روح احساس وجود داره،
اونجا پارسي بلاگ
پارسي با احساس و عشق
تک تک عزيزان تبديل به يه
درخت تنومند شده.
قبل از تلگرام و واتساپ در اوج بود
شايد الان بخاطر کم لطفي
بعضي از دوستان نفسش بشماره افتاده.
اما اين درخت ريشه در دل و احساس
عزيزان پارسي داره*
#دوستان_پارسي_لطفا_برگرديد.@};-
* راوندي *
03/12/15

*786،دلم براي خاطرات با شما تنگ شده،براي اشک و لبخند هاي شما دلتنگ شده.نفس درخت پارسي بشماره افتاده.احساس من با عشق شما همسنگ شده*با صداي زيبا و دوست داشتني يکي از عزيزان ديار پارسي@};-
اگه مديران اينجا زحمتي مي کشيدند وامکانات پارسي راارتقا ميدادند واعضا حمايت وموردتوجه قرارمي گرفتند،واگريک صداي وتفکرحاکم درمديران پارسي به اعضا تحميل نمي شدوشايدم آزادي عمل بيشتري مي دادند،و....الان پارسي هم رونق داشت.#امين_يگانه
3 فرد دیگر
19 فرد دیگر
+
نوروز بمانيد که ايّام شماييد!
آغاز شماييد و سرانجام شماييد!
آن صبح نخستين بهاري که ز شادي
مي آورد از چلچله پيغام، شماييد!
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشيار
آن گنبد گردننده ي آرام شماييد!
خورشيد گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشيد شما، عشق شما، بام شماييد!
نوروز کهنسال کجا غير شما بود؟
اسطوره ي جمشيد و جم و جام شماييد!

هما بانو
03/12/12
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان /
افسانه ي بهرام و گل اندام شماييد! /
هم آينه ي مهر و هم آتشکده ي عشق، /
هم صاعقه ي خشم ِ بهنگام شماييد! /
امروز اگر مي چمد ابليس، غمي نيست /
در فنّ کمين حوصله ي دام شماييد! /
گيرم که سحر رفته و شب دور و دراز است، /
در کوچه ي خاموش زمان، گام شماييد /
ايّام ز ديدار شمايند مبارک /
نوروز بمانيد که ايّام شماييد! .........حضرت مولانا.........
+
به نام خدا
سلام به همگي
احوالاتتون چطوره؟
خوبيد شکر خدا؟
کيا هنوز اينجا هستن که منو ميشناسن؟!
منو يادتون بوده يا فراموشم کردين
من که خيلي دلم براتون تنگ شده@};-
لا به لايه کارهام بالاخره يه وقت خالي پيدا کردم بيام اينجا با دوستان قديمي ديداري تازه و خاطرات قديمي رو زنده کنم
دلم براي پارسي بلاگ و فضاي صميمي و دوست داشتنيش تنگ شده
براي فيد هاي قشنگ قشنگي که ميذاشتيد تنگ شده
دلم براي تک تکتون تنگ شده
پيام رهايي
03/11/13
سلام بر شما... مهم اينه که الان هستيم؛ مهم اين است که در اين دنياي پرتلاطم و ناآرام، در فضايي سالم و آرام حضور داريم. پلتفرمهايي مانند پارسيبلاگ فرصتي براي همراهي صميمانهاند؛ جايي که نه در گذشته ميمانيم، نه در آينده غرق ميشويم، بلکه در لحظهاي ارزشمند با دوستاني هرچند اندک، اما گرانبها، آرامش را مييابيم.
+
*سلام آقاي فخري :بدينوسيله روز مرد را به والا مرد پيام رسان ، آن رئيس بزرگ و نويسنده سترگ ، آن عارف وارسته ، از دنيا گسسته و به پيام رسان پيوسته و آن استاد عالي مقام جناب آقاي فخري تبريک عرض مي نمايم (يگانه)*

سايه سادات ツ
03/11/9
+
[تلگرام]
خدا هم مثل ما تنها تماشا ميکند چنديست
و ديو آورده ديواري که حاشا ميکند چنديست
نه تنها برگِ باغ افتاده دستِ مرگِ پاييزي
که هرجا جوجه اي نشمرده پَر وا ميکند چنديست
سحر زنداني کوه است و شب جولان دهد در شهر
به دفعِ پيله اش پروانه پروا ميکند چنديست
کلاس درسِ شادِ خويش را با اشک کرد آغاز
که مادر مشقش امضا جاي بابا ميکند چنديست
لباس کدخدا و شيخ و شاه و شحنه ميشي شد
بزحمت گرگ خود را بينشان جا ميکند چنديست
تبر نابارور زادي که پيکر دارد از شاخه
بجانِ جنگل افتاده ست وغوغا ميکند چنديست
درخت و انتظارِ سبزِ باران ، هجمه يِ طوفان
زبانِ سرخِ شاعر، دار پيدا ميکند چنديست
#مهدي_زکي_زاده
2-اشراق
03/10/30

+
[تلگرام]
گريانده طفلِ بي شير ، آغوشِ مادري را
بابا بدونِ نان خورد ، شرمِ سِکندري را
بازار چاه کَن ها شد سکه چون نديدند
از هر عزيز اين شهر جز نابرادري را
اعجازِ فقر اينَست ، از هر دري درآيد
روزن گريز سازد رسمِ پيمبري را
شيخ از تبر بِدستش قصدِ هَرَس ندارد
سوزد اجاقِ حِرصش هَرخشک و هَرتَري را
زاهد خدا نترس و ترسا اسيرِ تکفير
حيران نشسته شيطان اين نابرابري را
دشمن سرِ مدارا دارد ولي دريغا
از دوستان نبينيم جز پشتِ خنجري را
شيرين به ذکرِ حلوا بندد دهان فرهاد
از نسلمان ربودند آيينِ دلبري را
تقويم اگرچه زخمي ست از برگريز آبان
رقصان به فرودين بين هر سرو باوري را
#مهدي_زکي_زاده

2-اشراق
03/10/30
+
[تلگرام]
دلِ شکسته ام از اين شکسته تر نميشود
شبِ غريب، دلخوش از دمِ سحر نميشود
غمت مباد اگر به تيرِ طعنه ميزني مرا
درختِ خشکِ بيشه دلخور از تبر نميشود
نه مادر است دايه اي که شيرِ مهر ميدهد
و هرکه نان به خانه آوَرَد پدر نميشود
کلاغِ قصه هايِ من ميان راه مانده است
نمان به پايِ من که غصه همسفر نميشود
تو زاده يِ بهاري و من از قبيله يِ خزان
جوانِ پُر جوانه ، پير بارور نميشود
بنام زندگي اسيرِ آب و دانه ها شديم
پرنده يِ قفس، لبش به عشق، تر نميشود
#مهدي_زکي_زاده
زندگي کنيم در آزادي و عشق
نه فقط زنده در قفسِ آب و دانه
بلطف دادارِمهرآفرين
.:سلمان فارسي:.
03/10/30

+
به نام خدا
يه فنجان آرامشم
براي دوستان نقش بازي مي کنم
تا ايشان احساس خوشبختي را حس کنند.
*من ، تو ،خدا*گواه هستيم که قلم را جز برا *انديشه نگار* نبايد نوشت
*در انتظار آفتاب* دلتنگي از مشرق هستم
تا *هفت آسمان* عشق بايد رفت
تا دوست داشتن را مثل *دختر کوچکي* که عاشق زيبايي هاست فهميد.
يه فنجان آرامشم
*احساس؛عشق؛زيبايي؛صداقت را جمع کني
مي شود يک فنجان آرامش*

my writings
03/10/28
[14%]
[19%]
[33%]
[10%]
[10%]
[14%]
21 رای دهنده
[19%]
[33%]
[10%]
[10%]
[14%]