کوتاهی آموزشگاه ها و وسایل ارتباط جمعی در این امر مهم، آنچنان فاجعه ای به بار می آورد که ما امروز در کشور های اسلامی شاهد آن هستیم، که چگونه فرهنگ غربی(آمریکایی و اروپایی) یا فرهنگ شرقی(مارکسیسم) جای فرهنگ اسلامی را گرفته و موجب اضمحلال استقلال و نابودی وحدت بین مسلمین شده و اختلاف افکار و عقاید را به وجود آورده اند. به فراموشی سپردن فرهنگ اسلامی موجب شده زندگی فردی و اجتماعی دگرگون شود و از عالی به دانی سقوط نماید؛ و این، نوعی پوچی و بیهودگی است که فرهنگ اسلامی با آن مخالف است. این جاست که حضرت علی(ع) می فرماید:(علّموا صبیانکم ما ینفعهم الله به لا یغلب علیهم المرجئه برأیها_ترجمه: آنچه را که خدا به وسیله ی آن، نفع می رساند؛ به کودکان خود بیاموزید تا گمراهان، افکار و عقلید خویش را برآنها تحمیل ننمایند.)(بحار الانوار،ج2،ص17، روایت39،طبع تهران)
میراث های فرهنگی که مانع رشد و ظهور انسانیت انسان است (مثل تعصب های جاهلی)، باید نابود شده و از بین برود. آنچه که در جهت رشد زندگی انسانی و عقلانی جامعه هست، باقی بماند. میراث فرهنگی را باید ارزیابی کرده و با محک ارزش های انسانی و عقلی، تقوا و معنویت سنجید و در صورتی که منافات با رشد و قوام انسان نداشت، حفظ نمود و تبلیغ کرد و فرزندان جامعه را با آن آشنا ساخت.
این امر به ما می آموزد که اگر در جامعه های دیگر، آثار هنری ورسوم انسانی، وجد داشته یا دارد، آنها را بشناسیم و به دجامعه ی خویش منتقل کنیم، در این باره امام علی(ع) می فرماید:(اطلبوا العلم و لو بالصین_ترجمه:علم را طلب کنید؛ اگر چه در چین باشد.)( بحار الانوار، ج2، ص32، روایت 21، طبع تهران) لازم به ذکر است که در آموزش فرهنگ اسلامیبه کودکان، نوجوانان و جوانان باید این مطلب مهم، تأکید شود که ئ:مسأله ی اساسی در فرهنگ اسلامی، تعالی انسان است؛ و انسان باید برای تعالی خویش، دو راه (سقوط) و (عروج) را بشناسد؛ با عوامل تکامل و انحطاط، آشنا شود و تاریخ را که نمونه ی بارز این معنا و بیانگر سقوط و عروج یک جامعه و نیز رودررویی دو انسان یا دو گروه انسان های متضاد است( گروهی در جهت حق، مانند انبیای عظام_ صلوات الله علیهم أجمعین_ و گروهی در جهت باطل مانند نمرود، فرعون وغیره)مورد مطالعه ی دقیق قرار دهد. قرآن نیز که از تاریخ گذشتگان سخن می گوید، به خاطر این نکته است که انسان عبرت بگیرد و متذکر شود؛ به حقیقت خویش واقف گردد و گام به راه باطل_ که همانا راه شیطان است_ نگذارد.
تعقل و تدبر در آثار گذشتگان و تجزیه و تحلیل و نقد آنها به معنای بها ندادن و ارزش قائل نشدن به آنها نیست؛ بلکه مقصود این است که اگر نقاط ضعفی در عقاید قبلی و استنباط مسائل بوده، معلوم گردد و جای آن را، نقاط قوت پر کند. جامعه ای که در آن، تلاش، تفکر و تعقل نیست، رشد و ترقی در آن وجود ندارد. بعکس، در جامعه ای که از این اصول پیروی می کنند و به فرهنگ، توسعه می بخشند، رشد و تکامل و تغییر و تحول وجود دارد. اسلام خواهان توسعه ی فرهنگ اسلامی است؛ اما توسعه ای که در پرتو استقلال و اراده ی مستقل مسلمین باشد، نه توسعه ای که در کنارش وابستاگی فرهنگی و سیاسی وجود داشته باشد، زیرا بنای فرهنگ اسلامی بر شناخت خدا و عروج انسان به سوی(الله) است. در صورت وابستگی فرهنگی، نوعی انحراف در فرهنگ اسلامی به وجود خواهد آمد( فرهنگ التقاطی).فرهنگ التقاطی نمی تواند انسان را به مطلوبش_ که رسیدن به مرحله ی قرب به خدا و الهی شدن است_ برساند.
فرهنگ اسلامی، برای ساختن جامعه ی انسانی_ به طوری که بر اساس فکر صحیح، حرکت و عمل نماید_ از اجتماع کوچک خانواده شروع می کند و به اجتماع بزرگ جهانی می رسد و اجتماعات را به محبت، نیکو کاری ، تقوا و ارتباط انسانی با یکدیگر دعوت می کند.
فرهنگ اسلامی، تنها به تعلیم دانش اکتفا نمی کند؛ بلکه به همراه دانش، به تزکیه نیز پرداخته و آلودگی های روحی را از بین می برد و قوای انسانی را منور به نور الهی می گرداند و به سوی شکوفا شدن و رسیدن به فعلیت رهنمون می شود. همچنانکه امروز ، انقلاب اسلامی ایران، بر این اساس ، به رهبری امام خمینی(ره) و شهیدان پیرو خط امام به وجود آمد.