روزی امام علی(ع)با جمعی از یاران از کوچه ای عبور می کردند، پیرزنی را دیدند که با چرخ نخ ریسی مشغول ریسندگی بود، امام(ع)از پیرزن سؤالی پرسیدند:ای پیرزن! خدای خود را به چه چیزی و چگونه شناختی؟
پیرزن به جای جواب ، دست از چرخه ی چرخ برداشت، و طولی نکشید چرخ نخ ریسی، پس از چند مرتبه دور زدن از حرکت ایستاد. پیرزن پس از توقف چرخ گفت:یا علی (ع) چرخ به این کوچکی برای گردش و چرخیدن احتیاج به شخصی همچون من دارد، آیا ممکن هست افلاک(جهان) با این عظمت، بدون مدبری دان و حکیم و آفریینده ای توانا و عظیم با نظم معین به حرکت درآید و از گردش باز نایستد؟
امام علی(ع) رو به اصحاب کرد و فرمود:
مانند این پیرزن خدا را بشناسید.1
1.نشریه طلیعه،ص16.